هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق نافرجام و وفاداری بی‌پاسخ خود می‌گوید. او با امید به وفای یار، سال‌ها صبر کرد اما در نهایت فهمید که یارش بی‌وفا بوده است. شاعر از دل‌آزاری‌ها و جفاهایی که متحمل شده، ابراز پشیمانی می‌کند و اعتراف می‌کند که در تشخیص شخصیت یار خود اشتباه کرده است. او از عشق به فردی نامناسب و پیامدهای آن رنج می‌برد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاطفی مانند عشق نافرجام، پشیمانی و رنج‌های روحی است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، این شعر نیاز به درک نسبی از ادبیات کلاسیک فارسی دارد.

غزل شمارهٔ ۲۲۸

بیار بی وفا عمری وفا کردم ندانستم
بامید وفا بر خود جفا کردم ندانستم

دل آزاری، که هرگز دیده بر مردم نیندازد
بسان مردمش در دیده جا کردم ندانستم

اگر گفتم که: دارد یار من آیین دلجویی
معاذالله! غلط کردم، خطا کردم، ندانستم

بلای جان من آن شوخ و من افتاده در کویش
دریغا! خانه در کوی بلا کردم ندانستم

بهر بیگانه باشد خوی او از آشنا بهتر
بآن بیگانه خود را آشنا کردم ندانستم

گرفتم آن سر زلف و کشیدم صد گرفتاری
بدست خویش خود را مبتلا کردم ندانستم

هلالی، پیش آن مه شرمسارم زین شکایتها
درین معنی بغایت ماجرا کردم ندانستم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۲۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۲۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.