هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق نافرجام و درد فراق می‌نالد. او از بی‌صبری، بی‌قراری و ناتوانی در کنار گذاشتن عشق سخن می‌گوید و از طبیب و دیگران کمک می‌خواهد، اما در نهایت به این نتیجه می‌رسد که تنها گریه و زاری چاره‌ی اوست.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی مانند عشق نافرجام، درد فراق و اندوه است که درک آن‌ها برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده‌ی ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد.

غزل شمارهٔ ۲۶۴

دوستان، عاشقم و عاشق زارم، چه کنم؟
چاره صبرست، ولی صبر ندارم، چه کنم؟

ریخت خون جگر از گوشه چشمم بکنار
و آن جگر گوشه نیامد بکنارم، چه کنم؟

ای طبیب، این همه زحمت مکش و رنج مبر
زار میمیرم، اگر جان نسپارم چه کنم؟

چند گویی که: برو، دامنم از کف بگذار
وای! اگر دامنت از کف بگذارم چه کنم؟

دردمندان همه از صبر قراری گیرند
چون من از درد تو بی صبر و قرارم چه کنم؟

گر چو مرغان خزان دیده ملولم چه عجب؟
گل نمی بینم و آزرده خارم، چه کنم؟

خلق گویند: هلالی، چه کنی گریه زار؟
گریه رو میدهد و عاشق زارم چه کنم؟
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۶۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۶۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.