۴۹۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۸۰

خراب یک نظر از چشم نیم خواب توایم
بحال ما نظری کن، که ما خراب توایم

سؤال ما بتو از حد گذشت، لب بگشا
که سالهاست که در حسرت جواب توایم

چه حد آن که توانیم هم عنان تو شد؟
همین سعادت ما بس که: در رکاب توایم

عتاب تو کشد و ناز تو هلاک کند
هلاک ناز تو و کشته عتاب توایم

عجب نباشد اگر از لبت بکام رسیم
که مست باده نازی و ما کباب توایم

ز مهر روی تو داریم داغها بر دل
ستاره سوخته از تاب آفتاب توایم

من و هلالی ازین در بهیچ جا نرویم
چرا که همچو سگان بسته طناب توایم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۷۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۸۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.