۲۵۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۸۲

روز عیدست، سر راهگذاری گیریم
ماهرویی بکف آریم و کناری گیریم

شاهدان دست بخون دل ما کرده نگار
ما درین غم که: کجا دست نگاری گیریم؟

گرد خواهیم شد و دامن آن یار گرفت
تا باین شیوه مگر دامن یاری گیریم

بی قراریم و بمنزلگه وصل آمده ایم
آه! اگر چرخ نخواهد که قراری گیریم

ما بجان صید سواران کمان ابروییم
کشته گردیم که: فتراک سواری گیریم

عاشقانیم و ز کار همه عالم فارغ
ما نه آنیم که هرگز پی کاری گیریم

عید شد، خیز، هلالی، که بعشرتگه باغ
جام گلگون ز کف لاله عذاری گیریم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۸۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۸۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.