هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از هلالی جغتایی بیانگر عشق و ارادت شاعر به معشوق است. او خود را خاک پای معشوق می‌داند و از عشق سخن می‌گوید که حتی ذلت در راه آن را افتخار می‌شمرد. شاعر به فناپذیری دنیا و نزدیکی مرگ اشاره می‌کند و از معشوق می‌خواهد که این فرصت کوتاه را غنیمت شمارند. همچنین، او از بی‌وفایی دیگران و وفاداری خود به غم معشوق سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی مانند عشق، مرگ و فناپذیری است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات مانند 'سگ توایم' ممکن است نیاز به توضیح داشته باشد.

غزل شمارهٔ ۲۸۳

زهی سعادت! اگر خاک آن حرم باشیم
بهر طرف که نهی پای در قدم باشیم

مکوش اینهمه در احترام و عزت ما
که ما بخواری عشق تو محترم باشیم

مرو، که آخر ایام عمر نزدیکست
بیا، که یک دو سه روز دگر بهم باشیم

غریب ملک وجودیم و اندکی ماندست
که باز ساکن سر منزل عدم باشیم

رقیب را بجناب تو قدر بیش از ماست
سگ توایم، چرا از رقیب کم باشیم؟

حریف بزمگه عیش را وفایی نیست
رفیق ما غم یارست، یار غم باشیم

نه حد ماست، هلالی، امید لطف از دوست
غنیمتست اگر قابل ستم باشیم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۸۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۸۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.