۲۹۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۸۳

زهی سعادت! اگر خاک آن حرم باشیم
بهر طرف که نهی پای در قدم باشیم

مکوش اینهمه در احترام و عزت ما
که ما بخواری عشق تو محترم باشیم

مرو، که آخر ایام عمر نزدیکست
بیا، که یک دو سه روز دگر بهم باشیم

غریب ملک وجودیم و اندکی ماندست
که باز ساکن سر منزل عدم باشیم

رقیب را بجناب تو قدر بیش از ماست
سگ توایم، چرا از رقیب کم باشیم؟

حریف بزمگه عیش را وفایی نیست
رفیق ما غم یارست، یار غم باشیم

نه حد ماست، هلالی، امید لطف از دوست
غنیمتست اگر قابل ستم باشیم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۸۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۸۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.