هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات شاعر درباره‌ی زندگی، تقدیر و رابطه‌ی او با دیگران است. شاعر خود را خاک پای دیگران می‌داند و از بخت بد و جفای دیگران شکایت می‌کند. او همچنین به عدم وابستگی به دنیا اشاره می‌کند ولی در عین حال غمگین است. شاعر تأکید می‌کند که هر چه از غیب به او می‌رسد نیکو است و به دنبال بیش و کم نیست. در پایان، او از عدم آمده و به عدم بازمی‌گردد و از دیگران می‌خواهد که به او احترام بگذارند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، بیان غم و اندوه و پرداختن به موضوعاتی مانند تقدیر و عدم ممکن است برای گروه‌های سنی پایین سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۲۸۵

ای سگ آن سر کو، ما و تو یاران همیم
خاک پاییم، بهر جا که روی در قدمیم

یار ما نیست ستمگار و جفا پیشه، ولی
ما ز بخت بد خود قابل جور و ستمیم

هیچ کس نیست، که او را بجهان نیست غمی
ما که بی قید جهانیم، گرفتار غمیم

بیش و کم هر چه بما میرسد از غیب نکوست
تو مپندار که: ما در طلب بیش و کمیم

آمدیم از عدم، از ما اگرت هست ملال
باز ما را بنگر: ساکن کوی عدمیم

از در خویش مران، همچو هلالی، ما را
حرمتی دار، که ما ساکن بیت الحرمیم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۸۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۸۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.