هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از دوست خود دعوت می‌کند تا با نوشیدن شراب، غم‌های روزگار را فراموش کنند. او از ساقی می‌خواهد که شراب بیاورد تا از هوش و خرد فاصله بگیرند. شاعر احساس می‌کند که حرف‌هایش شنیده نشده و تصمیم به سکوت می‌گیرد. او از عشق و محبت یار خود می‌گوید و آرزو می‌کند که بتواند در آغوش او قرار گیرد. در پایان، از یار خود می‌خواهد که مانند ساقی برخیزد تا با یک جرعه شراب، او را مدهوش کنند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل اشاره به مصرف شراب و مفاهیم عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامناسب باشد. همچنین، درک عمیق‌تر از مفاهیم شعر نیاز به بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۲۸۶

نوبهارست، بیا، تا قدحی نوش کنیم
باشد این محنت ایام فراموش کنیم

ساقیا، هوش و خرد تفرقه خاطر ماست
باده پیش آر، که ترک خرد و هوش کنیم

حد ما نیست که پیش تو بگوییم سخن
هم تو با ما سخنی گوی، که ما گوش کنیم

بارها غم بتو گفتیم، ز ما نشنیدی
بعد ازین مصلحت آنست که خاموش کنیم

هیچ ناگفته بجانیم ز نیش ستمت
وای! اگر زان لب شیرین طمع نوش کنیم

ما که باشیم، که ما را دهد آغوش تو دست؟
با خیال تو مگر دست در آغوش کنیم

یار چون ساقی بزمست، هلالی، برخیز
تا بیک جرعه ترا واله و مدهوش کنیم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۸۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۸۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.