۲۸۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۴۶

سینه مجروحست و از هر جانبی صد غم درو
با چنین غمها کجا باشد دل خرم درو؟

در دهان غنچه از لعل تو آب حسرتست
اینکه پندارند مردم قطره شبنم درو

سالها حیران او بودم، کسی آگه نشد
زانکه حیرانند چون من، جمله عالم درو

عاشقان را آن سر کو از همه عالم بهست
و آن سگان هم بهتر از خیل بنی آدم درو

تا هلالی را شمردی از سگان کمترین
هیچ کس دیگر نمی بیند بچشم کم درو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۴۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۴۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.