هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد و رنج عشق نافرجام می‌گوید. او از دویدن به سوی معشوق و تحمل سختی‌ها سخن می‌گوید، اما در نهایت معشوق مانند غزال وحشی از او می‌گریزد. شاعر معشوق را نور چشم خود می‌داند، اما از ندیدن او رنج می‌برد.
رده سنی: 16+ متن حاوی مضامین عاشقانه‌ای است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده ممکن است برای گروه‌های سنی پایین دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۳۶۱

بخون نشست دلم، خار غم خلیده خلیده
بسیل داد مرا خون دل چکیده چکیده

براه عشق فتادم ز پا، دویده دویده
بجور خوی گرفتم ستم کشیده کشیده

تو نور چشم منی، جا درون دیده من کن
که دیده دیده المها، ترا ندیده ندیده

غزال وحشی من هست از رقیب گریزان
بلی، که میرود آهو ز سگ دویده دویده

خیال چشم تو کرد و ز خویش رفت هلالی
برنگ آهوی وحشی ز خود رمیده رمیده
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۶۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.