هوش مصنوعی: این متن شعری است که بیانگر درد و رنج شاعر از بی‌توجهی و جفای معشوق است. شاعر از دیدن معشوق محروم شده و از ناز و بی‌اعتنایی او شکایت می‌کند. او آرزو می‌کند که معشوق کمی به درد او توجه کند و از جفاهایش بکاهد. در نهایت، شاعر از حسرت و دردی که کشیده سخن می‌گوید و آرزو می‌کند که طبیب دردمندان نیز غم بیمارش را بفهمد.
رده سنی: 15+ این متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات شعر کلاسیک فارسی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد که معمولاً در نوجوانان و بزرگسالان یافت می‌شود.

غزل شمارهٔ ۳۸۰

ز من بیگانه شد، بیگاه با اغیار بایستی
چرا با دیگران یارست؟ با من یار بایستی

در آن کو رفتم و از دیدنش محروم برگشتم
بهشتی آن چنان را دولت دیدار بایستی

چه نازست این؟ که هرگز در نیاز ما نمی بینی
ز خواب ناز چشمت اندکی بیدار بایستی

بجرم آنکه در دور جمالت روی گل دیدم
بجای هر مژه در چشم من صد خار بایستی

جفاهای مرا گفتی: چه مقدار آرزو داری؟
بمقداری که خود گفتی، باین مقدار بایستی

بصد حسرت هلالی مرد و یار از درد او فارغ
طبیب دردمندان را غم بیمار بایستی
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۷۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۸۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.