۲۶۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۸۳

گفتی: بگو که: بنده فرمان کیستی؟
ما بنده توایم، تو سلطان کیستی؟

جان میدهد ز بهر تو خلقی بهر طرف
آیا ازین میانه تو جانان کیستی؟

ای گنج حسن، با تو چه حاجت بیان شوق؟
هم خود بگو که: در دل ویران کیستی؟

می بینمت که: بر سر ناز و کرشمه ای
تا باز در کمین دل و جان کیستی؟

ما از غمت هلاک و تو با غیر هم نفس
بنگر کجاست درد و تو درمان کیستی؟

دور از رخ تو روز هلالی سیاه شد
تا خود تو آفتاب درخشان کیستی؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۸۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۸۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.