هوش مصنوعی: متن بالا یک شعر عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از عشق و فرمانبری از معشوق سخن می‌گوید. او از درد فراق و هجران می‌نالد و معشوق را به عنوان منبع نور و زندگی توصیف می‌کند. شاعر از معشوق می‌پرسد که در دل ویران او کیست و چگونه بر سر ناز و کرشمه‌اش ایستاده است.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از عبارات نیاز به تفسیر و دانش ادبی دارند که مناسب سنین بالاتر است.

غزل شمارهٔ ۳۸۳

گفتی: بگو که: بنده فرمان کیستی؟
ما بنده توایم، تو سلطان کیستی؟

جان میدهد ز بهر تو خلقی بهر طرف
آیا ازین میانه تو جانان کیستی؟

ای گنج حسن، با تو چه حاجت بیان شوق؟
هم خود بگو که: در دل ویران کیستی؟

می بینمت که: بر سر ناز و کرشمه ای
تا باز در کمین دل و جان کیستی؟

ما از غمت هلاک و تو با غیر هم نفس
بنگر کجاست درد و تو درمان کیستی؟

دور از رخ تو روز هلالی سیاه شد
تا خود تو آفتاب درخشان کیستی؟
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۸۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۸۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.