هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از رنجها و ستمهایی که از معشوق دیده است شکایت میکند، اما در عین حال به لطفها و کرمهای او نیز اشاره دارد. او از بیتوجهی معشوق به حال خود گله میکند و بیان میکند که چگونه تمام وجودش را به پای او گذاشته است. در نهایت، شاعر به ساقی اشاره میکند که با میگساری غمها را فراموش میسازد و از دردها رهایی مییابد.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسال قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به میگساری و استفاده از آن به عنوان راهی برای فراموشی غمها ممکن است برای گروههای سنی پایین مناسب نباشد.
غزل شمارهٔ ۳۸۴
بر من، ای شوخ، ستمها کردی
بارک الله! که: کرمها کردی
کاشکی! حال من از من پرسی
تا بگویم: چه ستمها کردی
من براهت قدم از سر کردم
تو سرم خاک قدمها کردی
ساقیا، وقت تو خوش باد مدام!
که بمی چاره غمها کردی
گر چه کشتی چو هلالی ما را
فارغ از جمله المها کردی
بارک الله! که: کرمها کردی
کاشکی! حال من از من پرسی
تا بگویم: چه ستمها کردی
من براهت قدم از سر کردم
تو سرم خاک قدمها کردی
ساقیا، وقت تو خوش باد مدام!
که بمی چاره غمها کردی
گر چه کشتی چو هلالی ما را
فارغ از جمله المها کردی
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۸۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۸۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.