هوش مصنوعی: این شعر یک غزل عاشقانه و توصیفی است که در آن شاعر با استفاده از تصاویر زیبا و استعاره‌های پیچیده، زیبایی معشوق و تأثیر او بر طبیعت و جهان را توصیف می‌کند. ابیات شعر پر از تشبیهات و استعارات است که معشوق را به ابر و آفتاب، باغ ارم، و دیگر پدیده‌های طبیعی تشبیه می‌کند. همچنین، شعر به موضوعاتی مانند عدالت، بخشش، و قدرت معشوق نیز اشاره دارد.
رده سنی: 16+ این شعر به دلیل استفاده از استعاره‌های پیچیده و مفاهیم عمیق عاشقانه و فلسفی، برای مخاطبان نوجوان و بزرگسال مناسب است. درک کامل این شعر نیاز به آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی و توانایی تحلیل تصاویر شعری دارد.

شمارهٔ ۳۵

ای زلف و عارض تو به هم ابر و آفتاب
با بوی مشک و رنگ بَقَم ابر و آفتاب

بایسته آفرید و بدیع آفریدگار
هم زلف و عارض تو به ‌هم ابر و آفتاب

گه‌گه ز رَشک زلف تو و شرم عارضت
باشند جفت حسرت و غم ابر و آفتاب

از غم بود که گاه نهار و گه کسوف
دارند روی خویش دژم ابر و افتاب

در چهرهٔ بدایع اگر خصل ‌بشمرند
در پیش خط و خد تو کم ابر و افتاب

پس چون کنند گاه بدایع برابری
با خَط و خَدّ چون تو صنم ابر و آفتاب

در دست تو چو باغ اِرم ‌گشت و شهر عاد
چون شهر عاد و باغ ارم ابرو آفتاب

ساحر شدی مگر که نمایی همی به سِحْر
از رنگ و نقش عُقْده و خَم ابرو آفتاب

از برف و شَنْبلید کشیدند در غمت
بر موی و روی خلق رقم ابرو آفتاب

هرچند نادرست به هم برف و شَنْبَلید
آور‌ه‌اند هر دو به هم ابر و آفتاب

تو همچو آفتابی و اسب تو همچو ابر
دلها سپرده زیر قدم ابر و آفتاب

چون تو شوی سوار به‌خدمت همی شوند
اندر رکاب صدر عجم ابر و آفتاب

فرخ مجیر دولت عالی علی که هست
دست و دلش ز جود و کرم ابر و آفتاب

صَدْ‌ری که پیش هِمّت و احسان او شدند
از جملهٔ عبید و خدم ابر و آفتاب

بخت و قضا روند همی بر مراد او
چون بر مراد موسی و جم ابر و آفتاب

درگاه او حَرَم شد و هستند در طواف
چون حاجیان به گِرد حرم ابر و آفتاب

دارند بر فلک ز یمین و ضمیر او
رادیّ و روشنی به سَلَم ابر و آفتاب

با او به‌گاه بخشش اگر همسری‌ کنند
بر خویشتن کنند ستم ابر و آفتاب

آرند فوج‌ فوج به جنگ مخالفانش
از زنگ و ترک خیل و حشم ابر و آفتاب

خشک است و تیره شهر بداندیش او مگر
زان شهر باز شد به عدم ابر و آفتاب

وز بهر تخت تو ز پرند بنفش و زرد
بر آسمان زنند خِیَم ابر و آفتاب

با عدل او دریغ ندارند ظل و نور
در مرغزارها به غنم ابر و آفتاب

بی‌عدل او نه سایه دهند و نه روشنی
اندر اجم به شیر اجم ابرو آفتاب

ای زیر امر و نهی تو قومی که از شرف
دارند زیر قدر و همم ابر و آفتاب

هرگز به روزگار تو از سیل و از سموم
ننموده‌اند رنج و الم ابر و آفتاب

مولع‌ترند تا که وجود تو دیده‌اند
بر قطع قحط و منع ظُلَمْ ابر و آفتاب

گر دهر بی‌رضای تو روزی به‌کس دهد
زان ‌مکرمت خورند ندم ابر و آفتاب

باریدنی به شرط و شعاعی به‌ اعتدال
کردند قسم تو ز قسم ابر و آفتاب

اندر ازل به مصلحت روزگار تو
گویی که خورده‌اند قسم ابر و آفتاب

دارند روز بزم تو و روز رزم تو
بر دست و دیده آتش و نم ابر و آفتاب

چون در زمین معرکه دیدند ز آسمان
در موکب تو کوس و علم ابر و آفتاب

تیغ تو ابر بود و سپر آفتاب بود
کردند جنگیان تو خم ابر و آفتاب

گفتی عذاب صاعقه بار است و خصم سوز
از بلخ تا به‌کالف زم ابر و آفتاب

در باغ عمر خصم تو جستند مدتی
نه لون یافتند و نه شم ابر و آفتاب

در آب و در نبات به‌تاثیر فعل خویش
کردند نوش خصم تو سم ابر و آفتاب

ای ملک پروری که نیارند زد همی
بیش سخاو رای تو دم ابر و آفتاب

گر طبع و خاطر تو بدیدی طبایعی
نشناختی به وصف قدم ابر و آفتاب

در باغها به جود تو در تیر و در بهار
دینارگسترند و درم ابر و آفتاب

وز بهر بخشش تو کند آب و خاک را
بر در وزر دهان و شکم ابر و آفتاب

فرخ دوات و دست تو هست آفتاب و ابر
طرفه است جایگاه و قلم ابر و آفتاب

وین طرفه تر،‌که جان و دلم راگسسته‌اند
در زیر بار شُکر و نِعَم ابر و آفتاب

بردی به جود تیرگی از طبع من چنانک
از طبع روزگار هرم ابر و آفتاب

سودای مال هم تو بری از دماغ من
جون از مزاج دهر سقم ابر و آفتاب

بارنده شد زبانم و رخشنده خاطرم
گویی مراست در دل و فَمْ‌ ابر و آفتاب

تا آرزوی مرد کشاورز و گازرست
همواره ازپی تف و نم ابر و آفتاب

تا در خورند تربیت و نفع خلق را
از راه عقل و روی حکم ابر و آفتاب

شخص مبارک تو حکم باد درکرم
راضی شده به حکم حکم ابر و آفتاب

گفته تورا بشیر بشر چرخ و مشتری
خوانده تورا امام اُ‌مم ابر و آفتاب

مجلس‌گه شراب وکف ساغر تورا
خال آسمان و زهره و عم ابر و آفتاب

زایوان تو شنیده به‌شادی هزار عید
آوای زیر و نالهٔ بم ابر و آفتاب
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۵۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.