هوش مصنوعی: شاعر در این شعر عاشقانه، از معشوق خود با توصیفات زیبا و استعاره‌های پراحساس یاد می‌کند. او معشوق را بی‌خار و پر از لطف توصیف می‌کند و از عشق و بندگی خود به او سخن می‌گوید. همچنین، در پایان شعر به ستایش سلطان جهانگیر ملکشاه جوان‌بخت می‌پردازد.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن برای مخاطبان کم‌سن‌وسال دشوار است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۱۲

امروز بت من سر پیکار ندارد
جز دوستی و عذر و لَطَف‌ کار ندارد

بشکفت رخم چون‌ گل بی‌خار ز شادی
زیرا که ‌گل صحبت او خار ندارد

با گریه شد این چرخ ‌گهربار که آن بت
بی‌خنده همی لعل شکربار ندارد

زلفش همه مشک است و چنان مشک دلاویز
کم جوی ز عطار که عطار ندارد

بِربود دلم زلفش و بیم است‌ که آن زلف
زنهار خورد با من و زنهار ندارد

در شهر دلی نیست وگر هست‌ کدام است
کاو در شکن زلف گرفتار ندارد

ماهی است‌ که مشک تبت و لالهٔ خود روی
با زلف و رخش قیمت و مقدار ندارد

چون غمز‌ه کند نرگس او هیج مُشَعبد
با نرگس او رونق بازار ندارد

من بنده ی آن ماه‌ که در جان و دل خویش
جز بندگی شاه جهاندار ندارد

سلطان جهانگیر ملکشاه جوان‌بخت
شاهی که به شاهی و هنر یار ندارد
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.