۲۶۱ بار خوانده شده
بسکه من دل را بهدام عشق خوبان بستهام
از نشاط روی ایشان توبهها بشکستهام
جستهام او را که او را دیده تیر انداخته است
تا دل و جان را به تیر غمزهٔ او خستهام
هرکجا سوزندهای را دیدهام چون خویشتن
دوستی را دامن اندر دامن او بستهام
دوستانم بر سرکارند در بازار عشق
من چو معزولان چرا درگوشهٔ بنشستهام
گر به ظاهر بنگری درکار منگویی مگر
با سلامت همنشین و از خصومت رستهام
این سلامت راکه من دارم ملامت در قفاست
تا نپنداری که از دام ملامت جستهام
نوک خار هجر این یاران مشکین موی را
از جفای دوستان در دیدگان بشکستهام
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
از نشاط روی ایشان توبهها بشکستهام
جستهام او را که او را دیده تیر انداخته است
تا دل و جان را به تیر غمزهٔ او خستهام
هرکجا سوزندهای را دیدهام چون خویشتن
دوستی را دامن اندر دامن او بستهام
دوستانم بر سرکارند در بازار عشق
من چو معزولان چرا درگوشهٔ بنشستهام
گر به ظاهر بنگری درکار منگویی مگر
با سلامت همنشین و از خصومت رستهام
این سلامت راکه من دارم ملامت در قفاست
تا نپنداری که از دام ملامت جستهام
نوک خار هجر این یاران مشکین موی را
از جفای دوستان در دیدگان بشکستهام
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.