۲۹۹ بار خوانده شده
ای بار خدایی که خداوند جهانی
لشکر شکن و ملک ده و ملک ستانی
دریادل و مهطلعت و خورشید ضمیری
باران سپه و ابر کف و برق سنانی
فخرست به سلطانی تو پیر و جوان را
تا با خرد پیری و با بخت جوانی
چون مهر و سپهری و نه آنی و نه اینی
چون ابر و هژیری و نه اینی ونه آنی
چندین سخن نغز که دارد که تو داری
چندین سخن نغز که داند که تو دانی
شاهان جهان را به گه کین و گه مهر
از تخت برانگیزی و بر تخت نشانی
با تیغ به یک ساعت ملکی بگشایی
با جام به یک لحظه گنجی بفشانی
هرگز نبود شادی و هرگز نبود غم
آن را که برانی تو و آن را که بخوانی
در جام تو می بر صفت آب حیات است
چون خضر امیدست که جاوید بمانی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
لشکر شکن و ملک ده و ملک ستانی
دریادل و مهطلعت و خورشید ضمیری
باران سپه و ابر کف و برق سنانی
فخرست به سلطانی تو پیر و جوان را
تا با خرد پیری و با بخت جوانی
چون مهر و سپهری و نه آنی و نه اینی
چون ابر و هژیری و نه اینی ونه آنی
چندین سخن نغز که دارد که تو داری
چندین سخن نغز که داند که تو دانی
شاهان جهان را به گه کین و گه مهر
از تخت برانگیزی و بر تخت نشانی
با تیغ به یک ساعت ملکی بگشایی
با جام به یک لحظه گنجی بفشانی
هرگز نبود شادی و هرگز نبود غم
آن را که برانی تو و آن را که بخوانی
در جام تو می بر صفت آب حیات است
چون خضر امیدست که جاوید بمانی
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.