هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد و رنج عاشقی است که از دوری یار خود رنج می‌برد. او از روزگار و حوادثی که باعث جدایی‌اش شده گلایه دارد و اشک‌هایش راز دلش را فاش می‌کند. شاعر از عشق شدید خود می‌گوید که عقلش را اسیر کرده و از دوست می‌خواهد که او را فراموش نکند. او تنها آرزویش وصال یار است و وجود بدون او را بی‌معنا می‌داند. در نهایت، با دلی پر از آتش و چشمی پر از اشک، به انتظار می‌نشیند و امید به شفقت یار دارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسات شدید است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند درد و رنج عشق و انتظار ممکن است برای سنین پایین سنگین باشد.

شمارهٔ ۳۵

برفت و بر سر آتش نشاند یار مرا
به پای حادثه افکند روزگار مرا

گر آشکار کند آب دیده راز دلم
میان آتش سوزان چه اختیار مرا

چنان نکرد کمند بلای عشقم صید
که قید عقل کند بعد از این شکار مرا

می فکن از نظر عزّتم چنین ای دوست
که دوستان همه بگذاشتند خوار مرا

زمانه را چه حسد بود در میانه ز من
که کنار تو افکند بر کنار مرا

من از تو هیچ دگر جز همین نمی خواهم
مباش بی من و بی خویشتن مدار مرا

تویی مرادِ من از کاینات و موجودات
به هر چه غیر تو باشد چه کار مرا

موکّلان خیالت نمی هلند دمی
که بی وجود تو جایی بود قرار مرا

دلی پر آتش و چشمی پر آب خواهم رفت
شهیدم ار بکشد دردِ انتظار مرا

به شفقت تو نزاری امیدها دارد
روا مدار چنین نا امیدوار مرا
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.