هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از دردها و رنج‌های خود می‌گوید، از روزگار بدی که به او روی آورده و از ناسپاسی‌اش در زمان خوشی. او از دوری معشوق، بی‌پایان بودن انتظار و نبود محرم راز شکایت دارد. با این حال، هنوز امیدوار است و عشق را رها نمی‌کند. شعر با بیان دردها و آرزوهای شاعر پایان می‌یابد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه عمیق، درد و رنج عاطفی و مفاهیم انتزاعی است که درک آن‌ها برای مخاطبان جوان‌تر دشوار بوده و ممکن است برای آن‌ها سنگین باشد. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات شعری کلاسیک نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۳۴

بگویید ای مسلمانان که درمان چیست کارم را
که چشم بد رسید آخر نظام روزگارم را

نکردم شکر ایّامی که با آرام دل بودم
درین غم اوفتادم رغم جانِ غم گسارم را

نه روی وصل جانان را نه درمان درد هجران را
نه محرم راز پنهان را نه پایان انتظارم را

خلاصی گر چه مجنونم وصالی گر چه مهجورم
هنوز این چشم می باشد دل امیدوارم را

چه حاصل از منِ بی دل ز بی مهری و بی خویشی
چو عشق از دست نگذارد زمامِ اختیارم را

نماز شام وامانم به سرخی چون شفق ماند
که تا سر پر کند چشمم ز خون دل کنارم را

نه خوابم باز می گیرد نه روزم یار می باشد
دریغا گر کسی از من خبر کردی نگارم را

نزاری گر به صد زاری بمیرد در هوای تو
چه دولت بیش از این باشد سعادت باد یارم را
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.