۳۱۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۴

ما برفتیم و تو دانی و دل غم خور ما
بخت بد تا به کجا می برد آبشخور ما

از نثار مژه چون گوش تو در دُر گیرم
قدم هر که سلامی ز تو آرد برِ ما

به وداع آمده ام هان به دعا دست برآر
که وفا با تو قرین باد و خدا یاور ما

فلک آواره چرا می کندم می دانی
رشک می آیدش از خلوت جان پرور ما

گر همه خلق جهان بر من و تو حیف کنند
بکشد از همه انصاف ستم داور ما

به سرت گر همه عالم زبر و زیر شود
نتوان برد هوای تو برون از سر ما

هر که گوید به سفر رفت نزاری هیهات
گو نزاری به سفر سر نبرد از در ما
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.