هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و وصال معشوق سخن می‌گوید و از باده و شادی‌های شبانه یاد می‌کند. او از رقیب و زمانه شکایت دارد و آرزو می‌کند که صبح و آفتاب (یوسف) را ببیند. شاعر همچنین به فطرت و آفرینش خاص اشاره می‌کند و از بهشت و فردوس سخن می‌گوید. در نهایت، او از نقد زمانه و گرفتن حق خود از دنیا صحبت می‌کند.
رده سنی: 18+ محتوا شامل مفاهیم عرفانی و عشقی پیچیده، اشاره به می‌نوشی و مفاهیم فلسفی است که برای درک کامل نیاز به بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۸۲

مرا چو وصل تو تشریف بار داد امشب
بیار باده و گوهر هرچه باد امشب

کمند زلف تو وجام باده هر دو به کف
رقیب را چه بماند به دست ، باد امشب

مگر زمانه ببخشود بر من مسکین
که هم به وصل تو داد دلم بداد امشب

صبا کجاست که یعقوب صبح را گوید
که آفتاب چو یوسف به چه فتاد امشب

جهان ز مادر فطرت در آفرینش خاص
جز از برای تمنای من نزاد امشب

اگر نه روز معادست و من بهشتی چیست
که آسمان در فردوس برگشاد امشب

چو هیچ حاصلت از نقد دیّ و فردا نیست
نزاریا بستان از زمانه داد امشب
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.