هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از عشق و وصال حبیب سخن می‌گوید و از زیبایی و جذابیت معشوق با تشبیه‌هایی مانند زلف چلیپا و لب معجزه‌آسا یاد می‌کند. شاعر خود را مانند مجنون و معشوق را مانند لیلی توصیف می‌کند و بر غربت هر دو تأکید دارد. همچنین، از قدرت عشق در زنده کردن مرده و درمان دردها سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و استعاره‌های پیچیده است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، برخی از مفاهیم مانند غربت و عشق عمیق ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد.

شمارهٔ ۸۶

زهی قدر من گر وصال حبیب
دگر باره روزی شود عن قریب

چلیپای زلفش کنم طوق حلق
چنانش پرستم که رهبان صلیب

چو مجنون به عشق و چو لیلی به حسن
من و او قریبیم و هر دو غریب

ز حوران نگوید دگر وز بهشت
اگر چشم مستش ببیند خطیب

ز روح عرق چین خوش بوی او
ندارد گلاب نسیمی نصیب

عرق چین او هم چو انفاس روح
دهد مرده را زندگانی به طیب

به معجز مسیح است گویی که هست
لبش را همین معجزات عجیب

مرا از مبادی فطرت مگر
نیاموخت جز عشق بازی ادیب

مداوای عاشق عقاقیر عشق
علاج نزاری چه داند طبیب

به عشق ار کنی نسبت خود درست
چو تو کس نباشد حسیب و نسیب
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.