هوش مصنوعی: این متن عرفانی از زبان شاعری سرگشته در راه عشق الهی سخن می‌گوید. شاعر از اصحاب کرامات می‌پرسد که از او چه می‌خواهند و تأکید می‌کند که فطرت انسان از آفرینش جدا نیست. او به عاشقان توصیه می‌کند که از خود بیرون آیند و به مقام میقات برسند. همچنین، از طامات و خیالات دوری جویند و به ذات الهی متصل شوند. متن با تأکید بر لزوم رهایی از نفی و اثبات و توجه به دوست (خدا) پایان می‌یابد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات خاص عرفانی و نیاز به پیش‌زمینه‌های فرهنگی و ادبی برای درک بهتر متن، این رده‌بندی سنی را توجیه می‌کند.

شمارهٔ ۹۱

ز من سرگشته در کویِ خرابات
چه می خواهند اصحابِ کرامات

ز فطرت نیست بیرون آفرینش
یکی گنگ و یکی صاحب مقالات

ندایِ لَن ترانی چون شنیدی
مکن اصرار بر طورِ مناجات

مقامِ عاشقان جایی ست بی جای
ز خود بیرون شو و رفتی به میقات

اگر عاشق نیی زفتی فسرده
وگر هستی چه می خواهی ز طامات

به دوران در میفکن خویشتن را
وگر افتاده ای هیهات هیهات

ندانم تا کی ای آسیمه سر باز
برون آیی ز دورانِ سماوات

مجاریِ دماغ ار عقل داری
بپرداز از محالات و خیالات

وگر در بندِ خویشی چاره یی کن
برون آی از خیالات و محالات

وگر بیرون شدی یک باره از خویش
شدی فی الجمله مستغرق در آن ذات

به اِلّا گر رسیدی رستی از لا
ازین جا بازدانی نفی و اثبات

نزاری زنده دل را دوست دارد
نه میّت را چون رهبان عزّی ولات

دو چشم از هرچه غیرِ اوست بربند
اگر با دوست می خواهی ملاقات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.