هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از سوختن و سوزش عشق سخن می‌گوید. شاعر از سوزش عشق در جان خود می‌نالد و بیان می‌کند که این عشق همه وجودش را فرا گرفته و حتی توان سخن گفتن از آن را نیز از او گرفته است. او از درد فراق و ناتوانی در بیان احساساتش می‌گوید و اینکه عشق همه چیز او را سوزانده است.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عمیق عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و زبان ادبی بالا نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه دارد.

شمارهٔ ۱۰۵

آتش سودای تو جانم بسوخت
یک شررش هر دو جهانم بسوخت

سوخته را خوش بتوان سوختن
سوخته‌ای بودم از آنم بسوخت

طاقت خورشید وصالم نبود
حیرت از آن وسع و توانم بسوخت

از من و ما گر اثری بود، رفت
عشق به‌کل نام و نشانم بسوخت

قصد سخن کردم تا سوز دل
شرح دهم ، کام و زبانم بسوخت

خواستم از درد که احوال جان
وصف کنم، شرح و بیانم بسوخت

نامهٔ اندوه نهادم اساس
سوز سخن کلک و بنانم بسوخت

بس که چراغ نظر افروختم
مردمک چشم عیانم بسوخت

دود سخن روزن حلقم ببست
تفِّ جگر شمع روانم بسوخت

قصه دراز است نزاری خموش
گو همه پیدا و نهانم بسوخت
وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.