هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عارفانه، بیانگر درد فراق و اشتیاق به وصال معشوق است. شاعر با زبانی پراحساس از عشق، وفاداری، صبر و تحمل رنج‌های عاشقی سخن می‌گوید. همچنین، مفاهیمی مانند تواضع در برابر معشوق، پذیرش هرگونه رفتار از سوی او و ستایش جایگاه بلند معشوق در این شعر به چشم می‌خورد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عارفانه است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات ادبی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۱۰۹

کسی از تو مرا می دهد به وصل بشارت
به مژده می دهمش گر کند به دیده اشارت

گرم عقوبت صد خون ناحق است به گردن
عذاب روز فراقت کفایت است کفارت

به یورت گاه تو تا کوچ کرده اند از این جا
هزار بار به روزی برفته ام به زیارت

نظر به جانب ما کن بیا که همت درویش
اثر کند به ضعیفان مبین به چشم حقارت

وجود هر که زبان در تو می کشند نپذیرند
اگر وضو کند از کوثرِ بهشت و طهارت

تو را به هرچه کنی سر نهاده ایم و مرادت
مسلّم است که صاحب ولایتی و امارت

بگوی گر همه تلخ است کز تو فحش نباشد
بدان دهان شکر خنده ی لطیف عبارت

به روزگار خراسان ِ خاطرم نپذیرد
خرابی‌یی که عراق فراق کرد عمارت

حساب هجر نکردم طمع به وصل نهادم
زیان بحر ندیدم ز حرص سود تجارت

به کدیه گر شکری می‌شود فتوحم از آن لب
چه جای سلطنت مصر پیش اهل بصارت

به این تحمل و طاقت نزاریا که تو داری
سفر مکن دگر ار زنده وارسی به دیارت
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.