۴۷۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۱۶

ما را به روی دوست همه رنج راحت است
مرهم ز دست غیر نه مرهم جراحت است

حسن جمال و روی نکوخوش بود ولیک
آن جاست ذوق عشق که صاحب ملاحت است

می در فراق مونس بیدل بود که می
سرمایهی سخاوت و اصل سماحت است

پس بیش تر خلایق عالم مباحی اند
گر رخصت خواص به می از اباحت است

بر اهل دل ملامت و تشنیع شرط نیست
این جا به جای حسن مروت قباحت است

در دامن شکیب کشیدم به صبر پای
سیر محققانه نه کار سیاحت است

دعوی مکن نزاری و دم درکش و خموش
این جا که را محل و مجال فصاحت است

صعب است نامرادی و ناکامی و فراق
دیدار دوستان سبب استراحت است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.