۲۸۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲۷

قیامت آن زمان از خلق برخاست
که شد حکمِ زمین با آسمان راست

بیا معلوم کن طیّ السّماوات
ببین تا دابهالارض از کجا خاست

اگر برخیزی از خوابِ جهالت
قیامت روشن و قایم هویداست

به نقد امروز اگر دیدی و گرنه
نصیبِ دیگران دان هر چه فرداست

چو پیدا شد جمالِ مشعلِ حق
که را با حاصلِ پروانه پرواست

تویی یوسف جمال خود نگه کن
اگر آیینهء جانت مصفّاست

فرود آ پایهیی چند از طبیعت
ثَرا اینجا که میبینی ثریّاست

سری دارم تهی دل پر محبّت
محقّق را سخن در دُرّ معناست

که میداند که این فرهادِ مسکین
ز شورِ عشقِ شیرین در چه سوداست

رضایِ دوست حاصل کن نزاری
بهشتِ سرمدی اینک مهیّاست

مفرّح خوردگان عشق دانند
که دردِ عشق را علّت مداواست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.