هوش مصنوعی:
این متن شعری عرفانی و عاشقانه است که در آن شاعر از عشق الهی و مستی معنوی سخن میگوید. او عشق را فراتر از مستی شراب میداند و از هجران و وصال معشوق حرف میزند. همچنین، به مفاهیمی مانند درویشی، فراغت، و رهایی از تعلقات دنیوی اشاره میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسبتر است. همچنین، برخی از اصطلاحات و استعارههای بهکاررفته ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال نامفهوم باشد.
شمارهٔ ۱۵۴
مرا بی باده مستی بر دوام است
ز جایی دیگرم در سر مدام است
اگر عاشق به می مست است هیهات
هنوزش گر بجوشانند خام است
مرا باری ز ساقی هوش رفته ست
خنک او را که پروایش به جام است
کسی را دوست میدارم که نه می
که گر آبی خورم بی او حرام است
به ناکام از چه هجرت کردم از دوست
هنوزم بوی وصل اندر مشام است
چه میگویم که درعین وصالش
اگر من نیستم دل هست کام است
حجاب عاشقان زندان نفس است
که روزی چندشان در وی مقام است
از آن جا بگذری آری چه گویم
همین مقدار دانا را تمام است
خوشا اقلیم درویشی که دایم
چو ملک لایزالی بر نظام است
به همت ملک درویشی گرفتیم
کمال این است و بس دیگر کدام است
فراغت گوشه ایی از عالم عشق
به از ملک سحر تا ملک شام است
بنازم جان مستی را که گفته ست
چو عشق آمد چه جای ننگ و نام است
به جان مشتاق اویم تا شنودم
تو خورشیدی و سلطانت غلام است
دلم با من شبی گفت اندرین عهد
همام انصاف را صاحب کلام است
به دل گفتم مگر کز بدو فطرت
نزاری را تمنای همام است
ز جایی دیگرم در سر مدام است
اگر عاشق به می مست است هیهات
هنوزش گر بجوشانند خام است
مرا باری ز ساقی هوش رفته ست
خنک او را که پروایش به جام است
کسی را دوست میدارم که نه می
که گر آبی خورم بی او حرام است
به ناکام از چه هجرت کردم از دوست
هنوزم بوی وصل اندر مشام است
چه میگویم که درعین وصالش
اگر من نیستم دل هست کام است
حجاب عاشقان زندان نفس است
که روزی چندشان در وی مقام است
از آن جا بگذری آری چه گویم
همین مقدار دانا را تمام است
خوشا اقلیم درویشی که دایم
چو ملک لایزالی بر نظام است
به همت ملک درویشی گرفتیم
کمال این است و بس دیگر کدام است
فراغت گوشه ایی از عالم عشق
به از ملک سحر تا ملک شام است
بنازم جان مستی را که گفته ست
چو عشق آمد چه جای ننگ و نام است
به جان مشتاق اویم تا شنودم
تو خورشیدی و سلطانت غلام است
دلم با من شبی گفت اندرین عهد
همام انصاف را صاحب کلام است
به دل گفتم مگر کز بدو فطرت
نزاری را تمنای همام است
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.