۲۹۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۱۲

دلی که عاشق روی نگار دلبندست
نه ممکن است که با صابریش پیوندست

کسی که او به صفت صابرست عاشق نیست
به عشق و صبر نظر کن که چند در چندست

کدام عاشق صادق شنیده ای که ز هجر
ز عاجزی سپرِ صابری نیفکنده ست

چهارسوی نهادم ز رخت صبر تهی ست
که شش جهات وجودم به عشق در بندست

ز پند هیچ نیاید، نصیحتم مکنید
که مرد عاشق دیوانه فارغ از پندست

کمینه بنده ی اویم اگر قبول کند
به هرچه خواهد و فرمان دهد خداوندست

هزار توبه شکستم هنوز مردم را
طمع بود که مرا التفاتِ سوگندست

به مهر زن نکنم دامن دل آلوده
که پایبندیِ واماندگان ز فرزندست

نزاریا ره دیوانگان عشق سپر
طریق زهد ره مردم خردمند است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۱۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.