هوش مصنوعی:
این متن به موضوع عشق و عرفان میپردازد و تأکید دارد که عشق واقعی نیازمند فداکاری، گذشتن از خود و پذیرش سختیهاست. شاعر بیان میکند که عشق بازیچه نیست و تنها افراد خاصی میتوانند به حقیقت آن دست یابند. همچنین، به نقد خودپرستی و ظاهربینی پرداخته و عاشقان واقعی را کسانی میداند که از تعلقات دنیوی دوری میکنند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیازمند بلوغ فکری و تجربهی زندگی است. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۲۴۲
هرکه در حلقۀ عشّاقِ قلندر ننشست
رختِ ایّامِ خود از کویِ ملامت بربست
عشق بازی نتوان کرد به بازی ای دوست
پای در صورت معنی ندهد هرگز دست
تا ز صورت ننهی پای برون عشق مباز
اصل معنی ست به صورت چه نکوروی و چه گست
عاشقان هر چه خودی باشد از آن برخیزند
خودپرستی نکند عاشقِ معشوق پرست
نازکان را نبود مرتبۀ کارِ درشت
که شنیده ست که هرگز ز خیار آتش جست
عشق را مرد نه هر مرد که بسیاری مرد
به بلاغت نرسیدند به پنجاه و به شست
لافِ مردی زدن ای زن صفتان بازی نیست
که بلندی نه برازا بود از قامتِ پست
مهرۀ خر نکند نفعِ زمرّد هرگز
ذوقِ شکر ندهد چاشنیِ طبعِ کبست
عاشقی چیست تولّا و تبّرا کردن
نیستی از همگان با همگان بودن هست
هم چو ما تا به قیامت نکند مستی کم
هر که یک جرعه چشید از کفِ ساقیِ الست
عشق بیرون نتوان کرد به زور از سرِ ما
نگسلد سلسلۀ عشق چو درهم پیوست
سرزنش کردن و بد گفتنِ مردم چه کند
هر که در کار درست است نترسد ز شکست
فتنه گویند بر انگیخت نزاری ز جهان
فتنه انگیز بود عاشقِ شوریدۀ مست
رختِ ایّامِ خود از کویِ ملامت بربست
عشق بازی نتوان کرد به بازی ای دوست
پای در صورت معنی ندهد هرگز دست
تا ز صورت ننهی پای برون عشق مباز
اصل معنی ست به صورت چه نکوروی و چه گست
عاشقان هر چه خودی باشد از آن برخیزند
خودپرستی نکند عاشقِ معشوق پرست
نازکان را نبود مرتبۀ کارِ درشت
که شنیده ست که هرگز ز خیار آتش جست
عشق را مرد نه هر مرد که بسیاری مرد
به بلاغت نرسیدند به پنجاه و به شست
لافِ مردی زدن ای زن صفتان بازی نیست
که بلندی نه برازا بود از قامتِ پست
مهرۀ خر نکند نفعِ زمرّد هرگز
ذوقِ شکر ندهد چاشنیِ طبعِ کبست
عاشقی چیست تولّا و تبّرا کردن
نیستی از همگان با همگان بودن هست
هم چو ما تا به قیامت نکند مستی کم
هر که یک جرعه چشید از کفِ ساقیِ الست
عشق بیرون نتوان کرد به زور از سرِ ما
نگسلد سلسلۀ عشق چو درهم پیوست
سرزنش کردن و بد گفتنِ مردم چه کند
هر که در کار درست است نترسد ز شکست
فتنه گویند بر انگیخت نزاری ز جهان
فتنه انگیز بود عاشقِ شوریدۀ مست
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۴۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۴۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.