هوش مصنوعی: شاعر در این متن از حالت عاشقانه و مستی خود سخن می‌گوید و از عشق و شیفتگی به معشوق الهی یا زمینی صحبت می‌کند. او به نقد محتسب و ریاکاران می‌پردازد و از بی‌قیدی و رهایی از قید دنیا و عقبی سخن می‌گوید. در پایان، از صبا می‌خواهد تا بوی یوسف را برایش بیاورد، که می‌تواند اشاره‌ای به عشق مجازی یا عرفانی باشد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی اشارات به مستی و بی‌قیدی نیاز به بلوغ فکری برای تفسیر صحیح دارد.

شمارهٔ ۲۵۴

مستم امروز چنین مستی ‌مست
که زمن نیستی آمد در هست

گرنه پیوسته چنین باید بود
پس چرا عاشق و مستم پیوست

بر من انکار چرا چون همه‌‌اند
عاشق و شیفته و دوست پرست

محتسب مست و مشنِّع بر من
که دگر باره فلان توبه شکست

ای مسلمانان از بهر خدای
کیست کو نیست چو من عاشق و مست

هیچ کس نیست در آفاق که نیست
زیر پای هوسی دیگر پست

از سرِ دنیی و عقبی برخاست
هر که در کنج خرابات نشست

عاقبت در سرِ دل کردم جان
جان و دل هر دو بدادم از دست

دارم از شیخ سوالی موجز
نکتهٔی نادره بر خواهم بست

آن که زو روح بیاساید به
یا از آن کو دلِ دل‌داده بخست

با صبا گفتم اگر بتوانی
که ز سر تازه کنی عهدِ الست

اگر از ظلمتِ بیت الاحزان
روی آن هست که بتوانم جست

راه بر مصرِ نزاری کن زود
بویِ پیراهنِ یوسف بفرست
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۵۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۵۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.