هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عشق و دلبستگی به دوست سخن میگوید و بیان میکند که این عشق اختیاری نیست و مانند خشت از کالبد او بیرون افتاده است. جمال دوست هوش از سر او برده و خیالش همواره پیش چشمش است. او تنها مونس خود را می میداند که دل غمگینش را شاد میکند. شاعر مراد از هر دو عالم را حضور دوستان و جام باده میداند و هر چه خارج از این دو باشد را بیارزش میشمرد. او بهشت نقد را در همین دنیا با حور و شراب مییابد و انتظار نسیه بهشت را نمیکشد. در پایان، از مریم رز یاد میکند و میگوید که می او را مسیحی پاک زاده کرده است.
رده سنی:
18+
متن شامل مضامینی مانند عشق، شراب و مستی است که ممکن است برای مخاطبان زیر 18 سال مناسب نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم عرفانی و پیچیدهی آن ممکن است برای سنین پایین قابل درک نباشد.
شمارهٔ ۲۸۶
مرا با دوست کاری اوفتاده ست
که دل با او به جانم در نهاده ست
ولیکن اختیاری نیست این کار
که خشت از کالبد بیرون فتاده ست
جمالش از دماغم هوش برداشت
خیالش پیشِ چشمم ایستاده ست
به جز می مونس دیگر ندارم
دلِ غم گین به می پیوسته شادست
مراد از هر دو عالم گر بدانی
حضورِ دوستان و جام باده ست
وگرنه هر چه بیرون زین دو قسم است
به نزدیکِ خرد فی الجمله بادست
چو موعد زان جهان حور و شراب است
مرا این هر دو این جا دست داده ست
نخواهم انتظارِ نسیه بردن
بهشت نقد بر ما در گشاده ست
نزاری مریم رز را نکو دار
که می او را مسیحی پاک زاده ست
که دل با او به جانم در نهاده ست
ولیکن اختیاری نیست این کار
که خشت از کالبد بیرون فتاده ست
جمالش از دماغم هوش برداشت
خیالش پیشِ چشمم ایستاده ست
به جز می مونس دیگر ندارم
دلِ غم گین به می پیوسته شادست
مراد از هر دو عالم گر بدانی
حضورِ دوستان و جام باده ست
وگرنه هر چه بیرون زین دو قسم است
به نزدیکِ خرد فی الجمله بادست
چو موعد زان جهان حور و شراب است
مرا این هر دو این جا دست داده ست
نخواهم انتظارِ نسیه بردن
بهشت نقد بر ما در گشاده ست
نزاری مریم رز را نکو دار
که می او را مسیحی پاک زاده ست
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۸۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۸۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.