هوش مصنوعی: این شعر از حافظ، بیانگر ناتوانی شاعر در توبه از عشق و وابستگی به معشوق است. او با اشاره به ناپایداری توبه‌اش، از درد فراق و هجران می‌نالد و تسکین‌ناپذیری این درد را با استعاره‌هایی مانند آب فرات و آتش باکو نشان می‌دهد. شاعر همچنین به ناپایداری زندگی و بی‌ثباتی عهد فراق اشاره می‌کند و در نهایت، ترک توبه و پذیرش درد عشق را انتخاب می‌نماید.
رده سنی: 18+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در شعر، نیاز به درک و تجربه‌ی بالایی دارد که معمولاً در سنین پایین کمتر یافت می‌شود. همچنین، برخی از اشارات و استعارات ممکن است برای نوجوانان قابل‌درک نباشد.

شمارهٔ ۳۰۱

دانی مرا به توبه چرا التفات نیست
زیرا که روی توبه ما در ثبات نیست

در آتش فراغ اگر می نمیخورم
تسکین التهاب به آب فرات نیست

گو گرد راز آتش باکو شنیده ای
کز سوختن به غربت قلزم نجات نیست

دودی سیه به جای نفس میرود ز حلق
عهد فراق و مدت هجران حیات نیست

با شاهدان مجالست و توبه برقرار
این خود حکایتی است که در ممکنات نیست

در صحبت رنود خرابات و متّقی
چیزی طمع مدار که در کاینات نیست

با شاهدان کوی خرابات های و هوی
زین بت پرست حاجت عزّی و لات نیست

مایل به روح و راح چو حاجی به کعبه ایم
این جا مجال شرح و محل صفات نیست

آنجا که پرتو حسنات مهیمن است
ماهیّتی ز مظلمه ی سیئات نیست

ماییم و پای خنب نزاری و دست دوست
از ما ببر اگر سر پیوند مات نیست

تن در زفان خلق ده و ترک توبه کن
ممکن نمیشود سر این قصه هات نیست
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۰۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.