هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد فراق و دوری از معشوق می‌نالد و تأکید می‌کند که هیچ عذابی سخت‌تر از این نیست. او تصورات واهی درباره بهبودی یا وجود دلداری‌های دیگر را رد می‌کند و بیان می‌کند که تنها درمان دردش، وصال معشوق است. در نهایت، هشدار می‌دهد که زمان قدرت و توانایی محدود است و نباید به تصورات بیهوده تکیه کرد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات فارسی دارد.

شمارهٔ ۳۰۲

عذابی چو مهجوری از دوست نیست
خیال ار تصور کنی اوست، نیست

و گر تو بر آنی که از روزگار
سر و کار من بی تو نیکوست ، نیست

چنان زار شد از نزاری تنم
که بر استخوانم به جز پوست نیست

مکن این تصور که مسکین دلم
بر آن طاق جفت دو ابروست، نیست

مرا گر برانی به جانت قسم
که هیچم به جایی ره و روست ، نیست

وگر بر خیالت گذر میکند
که خصمی بتر زان دوجا دوست نیست

وگر نیز گویی که درد مرا
به جز از وصل تو داروست، نیست

نزاری مپندار و صورت مبند
که روزی به نیروی بازوت نیست
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۰۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۰۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.