هوش مصنوعی: این شعر بیانگر غم و اندوه شاعر از عشق نافرجام و ناکامی‌های زندگی است. شاعر از درد فراق و بی‌عدالتی‌های روزگار شکایت می‌کند و به عشق و وفاداری خود اشاره دارد. همچنین، او از نبود ثبات و صبر در زندگی خود می‌نالد و جهان را به دلیل عشق ویران شده می‌بیند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه عمیق، غم و اندوه، و شکایت از زندگی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین یا نامفهوم باشد. همچنین، درک برخی از اشارات تاریخی و ادبی (مانند اشاره به فرهاد و دجله بغداد) نیاز به دانش ادبی نسبتاً بالایی دارد.

شمارهٔ ۳۰۴

شاد به روی تو ام گرچه دلم شاد نیست
شادی دل خود مرا در غم تو یاد نیست

فریاد از دست تو داد بده داد داد
وه که مرا بیش از این طاقت فریاد نیست

گر به تماشای سیل رغبتت افتد بیا
چشمه ی چشمم کم از دجله ی بغداد نیست

بود ثباتی مرا در غم تو پیش از این
عاجزم اکنون که شد صبر ز بنیاد نیست

هندوی جادوی تو زیر و زبر کرد شهر
در همه بابل دگر همچو تو استاد نیست

عشق تو ملک جهان کرد خراب و بیاب
در همه شهر ای عجب ، خانه ی آباد نیست

شاهد شیرین بسی در همه اطراف هست
عاشق صادق یکی شیوه ی فرهاد نیست

خاطرم از هست و نیست ، غیر تو بیزار شد
همچو نزاری تو را بنده ی آزاد نیست

هرچه خلاف مراد میرود از بخت ماست
بر من اگر نه ز تو هیچ به جز داد نیست
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۰۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۰۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.