هوش مصنوعی:
این شعر عرفانی از مولانا بیانگر عشق و وابستگی عمیق به معشوق (خداوند) است. شاعر از جدایی از معشوق ابراز ناراحتی میکند و تأکید میکند که بدون او حتی یک نفس هم نمیتواند زندگی کند. او از ناتوانی در درک کامل معشوق و اسرار وجودی او سخن میگوید و بر اهمیت عشق و نیاز به معشوق در زندگی تأکید میکند. همچنین، شاعر به موضوعات دیگری مانند بیخبری از خود، اهمیت تعلیم و تربیت، و ناپایداری دنیا اشاره میکند.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و استفاده از استعارههای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از ابیات نیاز به دانش ادبی و فلسفی دارند که معمولاً در سنین بالاتر کسب میشود.
شمارهٔ ۳۰۹
ما را ز تو یک نفس به سر نیست
الا در تو دری دگر نیست
از منزل تو گذر ندارم
گر هست برون شوی وگر نیست
از تو چه نشان دهد به وجهی
آن را که ز خویشتن خبر نیست
در بی خبری به وجه دیگر
سرّی است عجب که هست ور نیست
با بی خبرانِ با خبر باش
تعلیمی از این شریف تر نیست
بشتاب که سالک محقق
موقوف ولایت بشر نیست
در معرکه ی سپاه اشواق
جز تیغ نیاز کارگر نیست
بر خیل خیال نازک دوست
جز سوزن فکر را گذر نیست
خفاش و شعاع نور خورشید
این مرتبه حد بی بصر نیست
جر محو شدن دگر چه تدبیر
آنجا که مجال یک نظر نیست
با دوست مضایقت به جانی
از جانب ما بدین قدر نیست
نی نی کششی بود از آنجا
وین بیّنه زان دگر بتر نیست
بی پرتو آفتاب نوری
در صورت مظلم قمر نیست
از گلبُن امتحان نصیبت
جز خار نزاریا مگر نیست
خوش باش که برفکندگان را
میلی به جهان مختصر نیست
در پیش خدنگ غمزه ی دوست
جز سینه ی بی دلان سپر نیست
الا در تو دری دگر نیست
از منزل تو گذر ندارم
گر هست برون شوی وگر نیست
از تو چه نشان دهد به وجهی
آن را که ز خویشتن خبر نیست
در بی خبری به وجه دیگر
سرّی است عجب که هست ور نیست
با بی خبرانِ با خبر باش
تعلیمی از این شریف تر نیست
بشتاب که سالک محقق
موقوف ولایت بشر نیست
در معرکه ی سپاه اشواق
جز تیغ نیاز کارگر نیست
بر خیل خیال نازک دوست
جز سوزن فکر را گذر نیست
خفاش و شعاع نور خورشید
این مرتبه حد بی بصر نیست
جر محو شدن دگر چه تدبیر
آنجا که مجال یک نظر نیست
با دوست مضایقت به جانی
از جانب ما بدین قدر نیست
نی نی کششی بود از آنجا
وین بیّنه زان دگر بتر نیست
بی پرتو آفتاب نوری
در صورت مظلم قمر نیست
از گلبُن امتحان نصیبت
جز خار نزاریا مگر نیست
خوش باش که برفکندگان را
میلی به جهان مختصر نیست
در پیش خدنگ غمزه ی دوست
جز سینه ی بی دلان سپر نیست
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۰۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۱۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.