هوش مصنوعی: شاعر از ساقی می‌خواهد از بامداد غذای روح (احتمالاً شراب یا عشق) بیاورد. او به دوستان حقیقی خود فکر می‌کند و از طلوع صبح به عنوان فتح و پیروزی یاد می‌کند. شاعر از توبه کردن دوری می‌جوید و معتقد است انسان زمانی به شناخت حقیقی می‌رسد که از خود بگذرد و اسرار هستی را درک کند. در پایان، دوباره از ساقی می‌خواهد غذای روح را بیاورد.
رده سنی: 18+ اشاره به مفاهیم عرفانی و شراب که ممکن است برای مخاطبان جوان قابل درک نباشد و نیاز به بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۳۸۶

ساقی ز بامداد بیاور غذای روح
ماییم و هر دو عالم و توزیع یک صبوح

بر یاد دوستان حقیقی علی الخصوص
می بر طلوع صبح علی الله زهی فتوح

گویند رفت پنجه در شصت توبه کن
من توبه کرده ام ز چه از توبه ی نصوح

مرد آن گهی ز خود به در آید که مطلقا
داند که چیست چشمه و کشتی و خضر و نوح

بر مطلع اختصار کن این جا نزاریا
ساقی ز بامداد بیاور غذای روح
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۸۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۸۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.