هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از تجربه‌های عاشقانه، دردها و رنج‌های عشق، و ناامیدی‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. او از غرور و خودبینی پیشین خود می‌گوید که با برق عشق از بین رفته و به خرابات کشیده شده است. همچنین، به موضوعاتی مانند جفای فلک، طعنه خلق، و وفاداری یار اشاره می‌کند. در نهایت، شاعر به تسلیم در برابر قضا و قدر و پذیرش سختی‌های راه عشق تأکید دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب است. همچنین، برخی از مفاهیم مانند جفای فلک و رنج عشق ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد.

شمارهٔ ۳۸۹

کس نداند که مرا با که سر وکار افتاد
گر چه در عشق چنین واقعه بسیار افتاد

غرّه بودم به شکیبایی و خود بینی عقل
برق عشق آمد و در خرمن پندار افتاد

شوق غالب شد و وجدم به خرابات کشید
لاجرم ولوله در خلق به یک بار افتاد

حسن در مکتب عشق آمد و بر لیلی تافت
سوز در سینه مجنون گرفتار افتاد

پرتو شمع جمالش چو برو تافت بسوخت
هم چو پروانه و افسرده در انکار افتاد

یار سرمست به بازار برآمد روزی
راز سر بسته ما بر سر بازار افتاد

مکن ای یار ملامت که چو من بسیاری
از عبادتکده ناگاه به خمّار افتاد

طعنه خلق و جفای فلک و جور رقیب
همه سهل است اگر یار وفادار افتاد

به قضا تن ده و بی فایده مخروش ای دل
همه تدبیر بود بیهده چون کار افتاد

کعبه آسان ندهد دست زیارت کردن
سیر پا آبله در بادیه دشوار افتاد

سر ازین ورطه نزاری نبری تن در ده
چاره ای نیست که این حادثه ناچار افتاد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۸۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۹۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.