هوش مصنوعی: این متن شعری است که به موضوع عشق و رنج‌های ناشی از آن می‌پردازد. شاعر از عشق به عنوان بلایی یاد می‌کند که با وجود آگاهی از آسیب‌هایش، نمی‌توان از آن دوری کرد. او به ملامت‌های دیگران پاسخ می‌دهد و تأکید می‌کند که عشق بدون رنج و ملامت ممکن نیست. همچنین، شاعر از فراق و درد ناشی از دوری معشوق سخن می‌گوید و احساسات عمیق خود را بیان می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، برخی از مضامین مانند رنج و فراق ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد.

شمارهٔ ۴۶۹

هرکه در عشق چو ما از سر جان برخیزد
نه همانا که ز آسیب بلا پرهیزد

عشق گویند بلایی ست حذر کن ز بلا
پس رو عشق تو از پیش بلا نگریزد

عاشقم ، عاشقم ای یار ملامت چه کنی؟
لا محال از عقب عشق ملامت خیزد

عشق بی زخم ملامت نبود من چه کنم
چه کند عاشق و با عشق چه رنگ آمیزد

عشق چون دام بیندازد دانش چه زند
مرغ زیرک نشنیدی که ز حلق آویزد

دلم از مهر تو خالی نشود جان عزیز
نه که با جان دلم از مهر تو کین انگیزد

آه کز عشق تو سد عاشق بیچاره چو من
در فراق تو دل از دیده برون می ریزد

دی به نزدیک نزاری شده بودم مسکین
دست برداشته بود از غم و بر سر می زد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۶۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۷۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.