هوش مصنوعی:
این متن شعری است که بیانگر انتظار و اشتیاق برای رسیدن به معشوق یا آرزویی دور است. شاعر از درد فراق، بیتوجهی معشوق و صبر در راه عشق سخن میگوید. همچنین، اشارههایی به ناامیدی، جفا و امیدواری دارد.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه، رنج عشق و انتظار است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسبتر است. همچنین، برخی از عبارات ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسال نامفهوم یا سنگین باشد.
شمارهٔ ۴۷۴
نوبت پاس وصل تو بو که شبی به ما رسد
سلطنتی چنان عجب گر به چنین گدا رسد
ما ننشسته یک نفس باهم و شهر پر سخن
قصه ماجرای من تا پس از این کجا رسد
کار به جان رسید و تو هیچ به ما نمی رسی
زین به نواتر آشنا با سر آشنا رسد
گر چه نمی رسد به ما نوبت اتصال تو
هم به امید حالیا صبر کنیم تا رسد
جهد کنیم سالها تا تو دمی به ما رسی
صبر کنند عمرها تاچو تویی فرا رسد
گر بکشی و بعد از این بر سر کشته بگذری
از نفس نسیم تو روح به شخص ما رسد
چند ستم کشم ز دل دیده چرا نمی کَنَم
جرم من است راستی هر چه به ما جزا رسد
آینه ی افق چنان تیره کند که بخت من
دود دل پر آتشم گر به دم صبا رسد
یا برسی به کام دل یا نرسی نزاریا
گر نرسد جفا به سر عمر به منتها رسد
سلطنتی چنان عجب گر به چنین گدا رسد
ما ننشسته یک نفس باهم و شهر پر سخن
قصه ماجرای من تا پس از این کجا رسد
کار به جان رسید و تو هیچ به ما نمی رسی
زین به نواتر آشنا با سر آشنا رسد
گر چه نمی رسد به ما نوبت اتصال تو
هم به امید حالیا صبر کنیم تا رسد
جهد کنیم سالها تا تو دمی به ما رسی
صبر کنند عمرها تاچو تویی فرا رسد
گر بکشی و بعد از این بر سر کشته بگذری
از نفس نسیم تو روح به شخص ما رسد
چند ستم کشم ز دل دیده چرا نمی کَنَم
جرم من است راستی هر چه به ما جزا رسد
آینه ی افق چنان تیره کند که بخت من
دود دل پر آتشم گر به دم صبا رسد
یا برسی به کام دل یا نرسی نزاریا
گر نرسد جفا به سر عمر به منتها رسد
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۷۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۷۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.