۲۵۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۸۵

تا با منت این ملال باشد
کی با منت اتّصال باشد

هر چند که صحبتِ گدایی
با پادشهی محال باشد

نتوان دانست هم بکوشم
باشد که مگر وصال باشد

گر حسن کند شگفت نبود
آن را که چنین جمال باشد

جز خاکِ درِ تو آتشِ دل
ننشاند اگر زلال باشد

اندیشه نمی کنی که چندین
بی داد و ستم وبال باشد

از کویِ تو جان برد نزاری
هرگز نبرد خیال باشد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۸۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۸۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.