هوش مصنوعی: این شعر از نزاری، شاعر فارسی‌زبان، بیانگر عشق و دلبستگی به معشوق و بی‌توجهی به توبه و قیدوبندهای دنیوی است. شاعر از عشق و مستی و راز و نیاز با معشوق سخن می‌گوید و توبه را بی‌معنا می‌داند مگر آنکه از دیدن معشوق چشم بپوشد. همچنین، او به آزادگی و نیاز باطنی اشاره می‌کند و از راز و نیاز عاشقان با معشوق سخن می‌گوید.
رده سنی: 18+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه دارد. همچنین، برخی از اشارات مانند مستی و خرابات ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامناسب باشد.

شمارهٔ ۵۶۲

نزاری که نیازش به اهل راز بود
چه گونه توبه کند ور کند مجاز بود

چو من کسی که بود می پرست و شاهدباز
مرا قبول نباشد که توبه باز بود

مگر که دیده بدوزی ز روی خوب ار نه
نظر نظاره کند تا دو دیده باز بود

به هر کجا بخرامد تذرو رفتاری
همای خاطر من بر قفا چو باز بود

بر آبگینه دردم هنوز باقی هاست
چو با صفا نبود توبه بی نماز بود

روا بود که چو من خمری خراباتی
ز مجلس می و مطرب در احتراز بود

به کعبه قبله کند منزوی برای نماز
ولیک قبله آزادگان نیاز بود

شبان تا به سحر محتسب چه می داند
که دوستان را با دوستان چه راز بود

اگر به مرتبه سلطان شود نزاری عشق
چو حاکم است همان بنده ایاز بود
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۶۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۶۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.