هوش مصنوعی:
این شعر از حافظ، بیانگر عشق و نیاز شدید به وصال معشوق است. شاعر از آشوب عقل و شور دل سخن میگوید و رقیبان را به ماران موشصفت تشبیه میکند. او آرزوی رسیدن به گوهر حقیقت را دارد و تأکید میکند که تنها از طریق عشق میتوان به جمال معشوق رسید. همچنین، شاعر به ناتوانی عقل در درک این عشق اشاره میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عرفانی و فلسفی است که درک آنها نیاز به بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیههای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۶۲۰
باز آمدیم در سر از آشوبِ عقل شور
بر آتش از حرارتِ دل سینه چون تنور
ما بس نیازمندِ وصالیم و راه نیست
آری گرانبهاست مراد و مرید عور
مارانِ موش حرص رقیبانِ کویِ دوست
هر چند عیشِ شیرین بر ما کنند شور
آیا به کامِ ما بود آن درجِ لعلپوش
یارب به دستِ ما رسد آن حقّۀ بلور
آری رقیب گو به تسلّط بر آردست
تو آن نگر که کینهکش آمد ز شیر مور
معهود نیست دیو به دربانیِ ملک
سلطان نه لایق است به غمخواریِ ستور
آنجا که جلوه کرد خیالِ جمالِ او
نه شمعِ مهر نور دهد نه چراغِ هور
او را کسی ندید مگر هم به چشمِ او
یوسف قیاس کن که نشستهست پیشِ کور
آنجا نیاز عشق نه آز و امل برند
زاری نزاریا چو نه زر داری و نه زور
بر آتش از حرارتِ دل سینه چون تنور
ما بس نیازمندِ وصالیم و راه نیست
آری گرانبهاست مراد و مرید عور
مارانِ موش حرص رقیبانِ کویِ دوست
هر چند عیشِ شیرین بر ما کنند شور
آیا به کامِ ما بود آن درجِ لعلپوش
یارب به دستِ ما رسد آن حقّۀ بلور
آری رقیب گو به تسلّط بر آردست
تو آن نگر که کینهکش آمد ز شیر مور
معهود نیست دیو به دربانیِ ملک
سلطان نه لایق است به غمخواریِ ستور
آنجا که جلوه کرد خیالِ جمالِ او
نه شمعِ مهر نور دهد نه چراغِ هور
او را کسی ندید مگر هم به چشمِ او
یوسف قیاس کن که نشستهست پیشِ کور
آنجا نیاز عشق نه آز و امل برند
زاری نزاریا چو نه زر داری و نه زور
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۱۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.