هوش مصنوعی: این شعر از عشق و فراق سخن می‌گوید، جایی که شاعر از دوری معشوق و آوارگی خود می‌نالد. او زیبایی معشوق را در چشمان خود می‌بیند و از درد فراق و حسادت دیگران رنج می‌برد. همچنین، شاعر به تفاوت میان عاشق (مجنون) و عاقل اشاره می‌کند و عاقلان را در غفلت و غرور می‌داند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن به بلوغ فکری نیاز دارد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

شمارهٔ ۶۲۲

مرا ز کوی تو آواره کرد بخت نفور
ز روی خوب تو دورم که چشم بد ز تو دور

به کام دشمنم از کوی دوست آواره
ز دوستان حسود و ز دشمنان غیور

به اتفاق امم حور در بهشت بود
ولی بهشت من آنجا بود که باشد حور

شمایل تو در آیینهٔ دو چشم من است
به حکم عشق نه تو غایبی نه من مهجور

کدام یک تویی اینجا کدام من هیهات
کدام نیست تویی ناظر و تویی منظور

دگر به روی که بینم نظر چگونه کنم
به مهر و مه چو ز چشمم برفته باشد نور

اگر چو زلف تو درهم شدم ز تاب فراق
که دیده‌ای که بر آتش حمول بود و صبور

وگر چو چشم تو دور از لبت شدم بیمار
که خورد می که سرانجام ازو نشد مخمور

خراب کردهٔ چشمان می پرست توام
که گاه مست خرابم کنند و گه مخمور

و گر شکیب ندارد نزاری معتوه
مباش گو و بدارید عاقلان معذور

از آن تتّبع عاقل نمی‌کند مجنون
که عاقلان همه در تیه غفلت‌اند و غرور
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۲۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.