هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از عشق و دلدادگی به معشوق می‌گوید. شاعر بیان می‌کند که حتی اگر عقلش او را از این عشق بازدارد، باز هم نمی‌تواند از کوی معشوق دور شود. او معشوق را به زیبایی خورشید و آسمان می‌ستاید و عشق خود را به اصل و منشأ خود تشبیه می‌کند. شاعر از بوی معشوق و تأثیر آن بر روح و جان سخن می‌گوید و نشان می‌دهد که این عشق فراتر از عشق معمولی است.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از تشبیهات و استعارات به سطحی از بلوغ فکری نیاز دارند تا به درستی درک شوند.

شمارهٔ ۶۲۷

گر مرا عقل کشد پای و سر اندر زنجیر
نیست از کوی توام یک نفس ای دوست گزیر

میل هر چیز به اصل و مرا میل به تو
هم‌چنان است که آتش متعلق به اثیر

هرچه جز قامت تو گر همه اوج فلک است
راستی در نظر همّت من هست قصیر

این توان گفت که خورشید غلام رخ توست
در نکویی به تو چیزی نتوان کرد نظیر

گر به دامن کشی‌اش تربیتی فرمایی
هر شب از چرخ ببوسد قدمت بدر منیر

از سر زلف به عطّار صبا ده تاری
تا دماغ من بی‌مغز کند پر ز عبیر

ناف آهوی خَتن خشک شود در شکمش
گر به چین برگذرد باد ز کویت شب گیر

مرده از بوی عرق‌چین تو جان یابد باز
قرطهٔ یوسف یعقوب نکرد این تأثیر

هم ز جایی بود آشوب نزاری آری
بلبل شیفته بر هرزه نیاید به نفیر
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۲۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۲۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.