هوش مصنوعی: این شعر از درد و رنج عاشقی می‌گوید که از بی‌وفایی معشوق خود رنج می‌برد. شاعر از ننگ و بدعهدی معشوق شکایت کرده و از او می‌خواهد که انصاف را رعایت کند. او از شب‌های بیداری و انتظار خود می‌گوید و به خداوند پناه می‌برد. در نهایت، شاعر خود را بنده‌ای نیازمند و زاری‌کننده توصیف می‌کند که تنها امیدش به یاری خداوند و لطف معشوق است.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند ننگ، بدعهدی و رنج عشق نیاز به درک و تجربه بیشتری دارد که معمولاً در سنین بالاتر حاصل می‌شود.

شمارهٔ ۶۳۹

این چه ننگ است که آوردی باز
دست می‌گیر و ز پا می انداز

ننگ شد نام تو از بدعهدی
آشکارا مکن ای عاقل راز

بده انصاف و مکن بی‌دادی
ببُر از دشمن و با دوست بساز

که کند در غم تو این همه صبر
چون من از تو که کشد این همه ناز

تو و فارغ ز من و خوش در خواب
من و بیداری شب‌های دراز

تشنهٔ سوخته در ماه صیام
چون بود منتظر بانگ نماز

من همه شب مترصّد تا کی
بر در از حلقه برآید آواز

چه کنم چاره همین دارم و بس
من و درگاه خداوند و نیاز

بنده‌ای همچو نزاری دارد
ای اگر یار بود بنده نواز

زاریی دارد و نه زور و نه زر
گو درین بوته به زاری بگداز
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۳۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۴۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.