هوش مصنوعی:
شاعر در این متن بیان میکند که عقل به او میگوید متقی باشد، اما او ترجیح میدهد با رندان اوباش باشد. اگر عشق به سراغش بیاید، عقل را کنار میگذارد. او از رقیبش میخواهد که شورش را نکند، زیرا خودش مجروح است و یارش نمکپاش. شاعر میگوید که از زلف جماش نمیترسد، حتی اگر گزنده باشد. او تأکید میکند که چه در صلح و چه در جنگ، با طرف مقابل پرخاش نمیکند و از او میخواهد که رازش را پنهان نگه دارد و اسرار را فاش نکند. در پایان، او توصیه میکند که راه دزد را به گنج سلطان نشان ندهد و خانه محبت را از اوباش خالی کند.
رده سنی:
16+
متن شامل مفاهیم عرفانی و عاشقانهای است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد. همچنین، برخی از واژهها و مفاهیم مانند 'رندان اوباش' یا 'مجروح' نیاز به درک عمیقتری از زندگی و روابط انسانی دارد که معمولاً در سنین بالاتر حاصل میشود.
شمارهٔ ۶۷۴
مرا گر عقل گوید متّقی باش
نیارم بود با رندانِ اوباش
وگر ناگاه عشق از در درآید
کند خالی مقام از عقل و ای کاش
رقیبم گو ترش منشین مکن شور
که من مجروحم و یارم نمک پاش
سزد گر دیدۀ افعی نخاری
به طعنه سینۀ عشّاق مخراش
مرا باری اگرچه می گزاید
نمی ترسد ز تابِ زلفِ جَمّاش
تو با ما گر به صلحی گر به جنگی
تو دانی نیست ما را با تو پرخاش
نزاری دم به دم می سوز خوش باش
نمی گویم چو خام افسرده می باش
ولیکن رازِ ما پوشیده می دار
مکن اسرارِ پنهانی مکن فاش
مده ره دزد را بر گنج سلطان
محبّت خانه خالی کن ز اوباش
نیارم بود با رندانِ اوباش
وگر ناگاه عشق از در درآید
کند خالی مقام از عقل و ای کاش
رقیبم گو ترش منشین مکن شور
که من مجروحم و یارم نمک پاش
سزد گر دیدۀ افعی نخاری
به طعنه سینۀ عشّاق مخراش
مرا باری اگرچه می گزاید
نمی ترسد ز تابِ زلفِ جَمّاش
تو با ما گر به صلحی گر به جنگی
تو دانی نیست ما را با تو پرخاش
نزاری دم به دم می سوز خوش باش
نمی گویم چو خام افسرده می باش
ولیکن رازِ ما پوشیده می دار
مکن اسرارِ پنهانی مکن فاش
مده ره دزد را بر گنج سلطان
محبّت خانه خالی کن ز اوباش
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۷۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۷۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.