هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عشق و وفاداری خود سخن میگوید، حتی با وجود جفاهایی که دیده است. او تشبیههای زیبایی مانند تشنه و آب حیات، تیر جفا و سپر، و باد صبا و زلف معشوق به کار میبرد تا عمق احساساتش را نشان دهد. همچنین، به ضعف دل در برابر نگاه معشوق و تأثیر آن بر روح اشاره میکند.
رده سنی:
16+
متن شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن به بلوغ فکری و تجربهی بیشتری نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیههای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۶۹۱
هنوز اگرچه جفا دیده می روم ز برش
وفا کنم به دو چشم از میانِ جان به سرش
چنان که تشنه ز آبِ حیات نشکیبد
نمی شکیبم از آن مایلم به خاک درش
گرم به تیرِ جفا خسته کرد باکی نیست
به تیغ باز نگردم ز رویِ چون سپرش
به نفخِ صور چه حاجت مرا که برخیزم
اگر به خاک فرو گویدم کسی خبرش
مهِ دو هفته که باشد که آفتابِ منیر
روا بود که رود هم چو سایه بر اثرش
دلِ ضعیف چه باشد هزار جانِ عزیز
به یک کرشمه برند آن دو چشمِ شیوه گرش
مشامِ بادِ صبا مشک بوی کی بودی
اگر نبودی بر چینِ زلفِ او گذرش
هزار صوفیِ صافی نه هم چو من رندی
ز راهِ دین ببرد التفاتِ یک نظرش
نزاریا تو و زاری خلاف می گویند
که جز به زر نتوان کرد دست در کمرش
وفا کنم به دو چشم از میانِ جان به سرش
چنان که تشنه ز آبِ حیات نشکیبد
نمی شکیبم از آن مایلم به خاک درش
گرم به تیرِ جفا خسته کرد باکی نیست
به تیغ باز نگردم ز رویِ چون سپرش
به نفخِ صور چه حاجت مرا که برخیزم
اگر به خاک فرو گویدم کسی خبرش
مهِ دو هفته که باشد که آفتابِ منیر
روا بود که رود هم چو سایه بر اثرش
دلِ ضعیف چه باشد هزار جانِ عزیز
به یک کرشمه برند آن دو چشمِ شیوه گرش
مشامِ بادِ صبا مشک بوی کی بودی
اگر نبودی بر چینِ زلفِ او گذرش
هزار صوفیِ صافی نه هم چو من رندی
ز راهِ دین ببرد التفاتِ یک نظرش
نزاریا تو و زاری خلاف می گویند
که جز به زر نتوان کرد دست در کمرش
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۹۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۹۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.