هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از عشق و دلباختگی خود به معشوق سخن میگوید. او از بوی خوش معشوق، وفاداری خود به او در هر شرایط، و آرزوی نزدیکی به او میسراید. همچنین، از جذبه و افسون معشوق یاد میکند که حتی دیگران را نیز مجذوب خود کرده است. شاعر، معشوق را همچون خورشید میستاید و جهان را با وجود او روشن میبیند.
رده سنی:
16+
این شعر حاوی مفاهیم عاشقانه و استعاری است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد. همچنین، درک برخی از اصطلاحات و تشبیهات قدیمی ممکن است نیاز به دانش ادبی پایه داشته باشد.
شمارهٔ ۶۹۴
معطّرست دماغم ز بوی ِ یرلیکش
ملازمم به دل و جان ز دور و نزدیکش
ز بختِ من نظرِ دولتی قوی باشد
که در کنارِ من آید میانِ باریکش
از آن دو هندویِ جادو به زیرِ ابرویِ طاق
شدند بنده به صد دل مغول و تازیکش
بر آستانۀ او آفتاب فخر کند
اگر محّلِ یکی باشد از ممالیکش
چو شب سیاه کند از سپید کاریِ خویش
جهانِ روشن بر من چو زلفِ تاریکش
دلِ نزاریِ مسکین چنان مسلّم کرد
که هم چو مملکتِ خویش کرده تملیکش
ملازمم به دل و جان ز دور و نزدیکش
ز بختِ من نظرِ دولتی قوی باشد
که در کنارِ من آید میانِ باریکش
از آن دو هندویِ جادو به زیرِ ابرویِ طاق
شدند بنده به صد دل مغول و تازیکش
بر آستانۀ او آفتاب فخر کند
اگر محّلِ یکی باشد از ممالیکش
چو شب سیاه کند از سپید کاریِ خویش
جهانِ روشن بر من چو زلفِ تاریکش
دلِ نزاریِ مسکین چنان مسلّم کرد
که هم چو مملکتِ خویش کرده تملیکش
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۹۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۹۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.