هوش مصنوعی: این شعر از حسرت و اندوه عاشقی سخن می‌گوید که از جدایی معشوق رنج می‌برد. شاعر از دل‌بستگی‌های عاطفی، سردرگمی در انتخاب بین ماندن و رفتن، و تأثیر جبر و تقدیر بر زندگی انسان می‌نویسد. همچنین، به ناتوانی عقل در برابر کشش‌های فطری عشق اشاره می‌کند و از دشواری‌های روحی و عاطفی خود می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاطفی پیچیده، اشاره به مفاهیم فلسفی مانند جبر و اختیار، و استفاده از اصطلاحات ادبی و عرفانی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی خواننده نیاز دارد.

شمارهٔ ۷۷۲

سرِ پیوند ندارد صنمِ مهر گسل
خود دلش داد که بر کند چنین از ما دل

دوست نادیده و نا کرده وداعی با او
رفتنم واقعه یی مشکل و بودن مشکل

چون روم چون سپرم راه چه تدبیر کنم
خاطرم قیدِ مُقام است و قضا مستعجل

خاکِ ره گل کنم از گریه و ترسم که شوم
خجل از صحبتِ اصحاب و بمانم در گل

تا سحرگاه ز تاب و تفِ اندوهِ خلیل
هر شبان گاه کنم برسرِ آتش منزل

من به پیرانه سر از دستِ دل آشفته شدم
روز و شب در هوسِ صحبتِ خوبانِ چگل

سر تشویر کی از پیش برآید دگرم
چون نشینم پس ازین با عقلا در محفل

عشقم از فطرتِ اُولا به در آورد نه عقل
قابلِ امر محقّ است و مشنّع مبطل

نکند از عقبِ دوست نزاری رجعت
لامحال از پیِ خورشید بود سرعتِ ظل

هیچ جنبش نبود بی اثرِ جاذبه ای
چه کند پس روِ هنجارِ زمام است ابل
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۷۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۷۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.