هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از عشق نافرجام، ناتوانی در ترک عشق، ملامت‌های درونی و مشکلات روحی ناشی از آن سخن می‌گوید. او از دل‌ستیزی، بی‌ثمر بودن توبه، و ناتوانی در کنترل احساسات خود می‌نویسد و به ناامیدی و سردرگمی در زندگی اشاره می‌کند. همچنین، شاعر به مفاهیمی مانند قضا و قدر، عشق الهی و رازآلودگی عشق اشاره دارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه، همراه با مضامین پیچیده‌ای مانند قضا و قدر، برای نوجوانان و بزرگسالان قابل درک است. همچنین، لحن غمگین و فلسفی متن ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال نامفهوم یا سنگین باشد.

شمارهٔ ۷۷۳

به جز ملامتم از دل نمی شود حاصل
چه می کنم ز چنین دل که خاک بر سرِ دل

چه توبه ها که بکردم ز عشق و سود نداشت
دلِ ستیزه کشم باز می کند باطل

حریص می کنمش بر صلاح و بر تقوا
به جز به شیشه و شاهد نمی شود مایل

ملامتی ز پس است و قیامتی در پیش
دو واقعه ست یکی مشکل و دگر هایل

هنوز واقعه ی مشکلِ دگر دارم
که دل گرو بنشسته ست و یار مهر گسل

زمانه حل نکند مشکلاتِ عشقِ مرا
که جزوِ مشکلِ من مشکل است وکُل مشکل

به حلّ و عقدِ خردعشق باز نتوان داشت
حیَل چه دفع کند چون قضا شود نازل

شکیب کردنِ من خود ز دوست ممکن نیست
که عقل بر سرِ پای است و صبر مستعجل

چه بادیه ست که در باده ی ولایتِ عشق
که نه منازلش آید پدید و نه ساحل

درونِ سینه ی من عشق و بی خبر من از او
که شرم باد مرا زین حیاتِ بی حاصل

بسی به خانه ی درویش اتّفاق شده ست
که پادشاه فرود آمده ست و او غافل

به گوشِ جان دو سه نوبت شنیدم این آواز
ز ما ورایِ نهم آسمان به صد منزل

نزاریا تو چه مرغی که از دریچۀ غیب
به دامِ عشق در افتاده ای چنین مقبل
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۷۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۷۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.